۱۴۰۰ اسفند ۱۳, جمعه

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه 

انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش نکنم و خوشحال شم 

و این جدید نیست

سالهاست که این منم و خواهم بود

اینا گله و شکوه شکایه نیست 

نه میخوام بگم مرده و قولش و حرفش و حتا سیبیلش


۱۴۰۰ دی ۲, پنجشنبه

یه همچی عنی

 من یه همچین آدمی هستم گفتم همه در جریان باشید 















تنهایی

نشستید تو خونه هاتون مادرتون مثل پروانه دورتون میگرده غذاتون حاضره همه چی تون به راهه دور و برتون شلوغه دم از تنهایی هم میزنید

 مریض نشدید ( امیدوارم هم نشید ) هیییچکس نباشه یه لیوان آب دستتون بده ، دلتون بخواد یکی باشه یه کاسه سوپ براتون درست کنه و نباشه ، دلتون بخواد یکی بیاد دستشو بذاره رو پیشونیتون ببینه تبتون اومده پایین یا نه و نباشه اون یکی ، تا بفهمید تنهایی یعنی چی ...

جمع کنید بساط چسناله رو و قدر کسایی که هستند دورتون و جونشون براتون در میره و این روزها که تنها نیستید رو بدونید.

 

۱۴۰۰ آبان ۱۱, سه‌شنبه

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
 گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود 
 گاهی بساط عیش خودش جور می شود
 گاهی دگر، تهیه بدستور می شود 
 گه جور می شود خود آن بی مقدمه
 گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
 گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است 
 گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
 گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست 
 گاهی تمام شهر گدای تو می شود … 
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود 
 گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود 
 گاهی تمام آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
 گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود
 گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت 
 گاهی چه زود فرصت مان دیر می شود
 کاری ندارم کجایی چه می کنی بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
 قیصر امین پور
 درنهایت همیطور فریاااد بزنی 

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...