۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

رفاقت

رفاقت باید کاملا دوطرفه باشد
اصلا مگر رفاقت عشق و عاشقیست که  یکطرفه اش هم تحمل کنی
البته منظورم این نیست که انتظار داشته باشی از رفیقت نه
ولی رفیق باید رفیق گرمابه و گلستان باشد
نه فقط گرمابه و نه فقط گلستان
اصلا غیر از این باشد رفاقت نیست اسمش چیز دیگریست مثلا شلاقت است
حالا دوست دارید شلاقت کنید به من مربوط نیست بکنید ولی فردا که حالتان بهم خورد و عین چند سال شلاقتتان را در عرض چند ثانیه بالا آوردید نیایید گریه و زاری و فیلان و فیسار
چونکه یکی از نشانه های شلاقت این است که شلیقتان میرود ساعتها و روزها و هفته ها و ماهها کیف و حالش را میکند و هرجا که دوست داشت میرود بدون اینکه به شما بگوید بعدش قشنگ که اصطلاحا پریود شد کمی احساس تنهایی کرد ناگهان به یاد شما می افتد که هــــــا یه رفیقی هم داریم و میتوانیم بریم پیشش و هر چه غم و غصه داریم سرش هوار کنیم و با حال خوب برگردیم
و گور بابایش اصلن , و توجیهش هم این است که رفیق بدرد همین روزها میخورد دیگر ...
و اینکه ما چه گناهی داریم نمیدانم

بازم درد و دل

من باب درد و دل بایستی بگویم که درد و دل کرن در این دوره و زمانه خودش یک رشته جداگانه است که باید در دانشگاهها تدریس شود
مثلا منی که درسش را نخوانده ام غلط میکنم میایم و درد دل میکنم
اصلا چه معنی دارد یه بی سر و پا که مدرک درد و دل ندارد درد و دل کند
میدانید اینها همه عواقب دارد
از کمترین عواقبش برایتان بگویم که همه درد دل میکنند سبک می شوند من ولی درد دل میکنم داغ دلم تازه میشود
و دوباره روز از نو روزی از نو

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...