۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه

نمیدونم از کی روغنی شدم

خیلی وخته که  حس میکنم مث یه قطره روغن تو آب دارم لای مردم زندگی میکنم
خیلی وخته دیگه خودمم و دنیای خودم
دنیایی به موازات همین دنیا پر از پوچی و نیستی
یه من لای اقیانوس پوچی ها و نیستی ها
یه من ... تنهای تنها
و ترجیح میدم با کسایی باشم که خودشون آگاهند که فرسخ ها فاصله بین دنیاهامون هست
نه کسایی که فکر میکنن بسیار نزدیک و یا حتا تو یه دنیاییم ولی در واقع همونقدر فاصله دارن و بلکه هم دور ترند
پ.ن : نه من دنیای بهتری دارم و نه بقیه دنیای بهتری دارند فقط و فقط منظورم به فاصله ست

۱۳۹۲ آذر ۱, جمعه

درادامه...

در ادامه پست قبل باید اضافه کنم
شررررم کم

بعدشم همینطور صاف میرم بالا

نه نمیشه
حتا نمیشه مرد
یه روز میزارم میرم
کجا؟
وختی نتونم بمیرم باید برم ...
سمت شمال جنوب شرق غرب
هررررر سمتی برم بازم زمینه
یه نردبون بلند میزارم وسط
میرم بالا
انقدی رفتم بالا دیگه دستتون بهم نرسید
داد میزنم... مال خودتون همممش مال خودتون
ما از اولشم نمیخواستیم

آخ اگه بارون بزنه ... زد...

دلم و چشمانم رابطه ی یک طرفه با آسمان دارند
وقتی گرفته ست
وقتی بارانیست
وقتی آفتابیست

۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

بی تابم... بی تاب

سالها پیش یه گولله مهربونی و خوبی و محبت و عشق آفریده شد
تو فضا معلق بود و برای خودش زندگی میکرد
تا اینکه کم کم ، کم کم تحت جاذبه زمین قرار گرفت یا شایدم گول جاذبه زمین رو خورد
و رفته رفته به مدار زمین نزدیک و نزدیکتر میشد
خلاصه از مدار زمین خارج شد و وارد جو زمین شد
بلافاصله بعد از اینکه وارد جو زمین شد آتش گرفت... و بعد با زمین برخورد کرد و صاف افتاد تو ایران
در لحضه برخورد هرچی بدی و زشتی اطرافش وجود داشت آتیش زد و عطر خوبیش همه جارو پر کرد
انقددددر وسعت پخش شدن عطر خوبیش زیاد بود که اگر تو دریای خزر میخورد کل آب دریا شیرین میشد
ولی یکم بعد فهمید که زمین اونجایی نیست که فکرشو میکرد و زمین فقط از دور قشنگ بود
دریغ که دیگه خیلی دیر شده بود
امشب سالگرد تولد اون گوله ی محبته که حالا دست و پا درآورده و اسمش شده شراره...
حال امشب ... از سر شب ساعت اتاقم بی تابی میکند تاهرچه زودتر به آن ساعت خاص و مبارک بشیند و تا ابد بایستد و زمان تا ابد در همان لحظه یخ بزند
امشب گویی این کبوتر پشت پنجره اتاقم هم بی تاب آن لحظه ست
امشب خودم هم بی تابم
امشب شب تولد توست
شب تولد تویی که بوی مهربانیت آنقدر غلیظ است که از هزاران کیلومتر آنطرف تر با کوچکترین نسیمی به مشام میرسد و مست میکند
شب تولد کسی که دوست نداشتنش ممکن نیست
شب تولد کسی که دوست نداشتنش بسیار سخت تر از دوست داشتنش است
گوله ی مهربانی ، استوره خوبی و الهه عشق ، تولدت مبارک...

۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

بهرحال تخسیر من نیس تخسیر اکوس کوس کوس کوس ..

اینجا ا بس خالیه بضی وختا اکو میشه بضی چیزا تکرار میشه
عادما دونه دونه شون باهم فرق دارن
حالا هی تریپ خاص بودن و عجیب غریب برمیدارن گه گاه
قال صفدر : خودت که باشی ... خود خودت که باشی با همه فرق خواهی داشت

نی تالا شیش بار شهید شدم خوب میفهمم این حسسو

یه کفتر اومده نشسته پشت پنجره اتاقم حس قبل از شهادت دارم
هار هار هار

۱۳۹۲ آبان ۱۶, پنجشنبه

چه وخت بدیه ... وخت خوابه مزاحم شدی

وختیکه هییییییچی واسه از دست  دادن نداشته باشی
ولی بقیه تورو واسه از دست دادن دارن

تولد

دور دوتا دخترم بگردم بمیرم واسه هر دوتا شون
قررررربونشون برم الهی
تولد هر دوتاشون مبارک باشه
بمیرم که با تاخیر تبریک میگم بهشون
صدفم...سپیدم
:* :*

اون لحظه که داری به پایین نگاه میکنی

اون لحظه که دهنت بوی ماژیک میده
اون لحظه که یه چی کف دلت مللق میزنه
اون لحظه که چشاتو میبندی
اون لحظه که امون فکر کردن به خودت نمیدی
همون لحظه...

۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

هیییسسسس

حال مرگ دارم
مرگم میاد
مثل وختی که خوابم میاد و خوابم نمیبره
مرگم میاد و مرگم نمیاد
زندگی...
زندگی مثل شکنجه ی بیخوابی بر صورتم آب یخ میپاشد ...
مرگم میاد ...

۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

میگن قمار باز وختی باخت ،نگه به تخمم تخماش میترکه ( به همین سوی چراغ)

وختی همزمان
خسته ای بیییینهایت
غمگینی بینهااااایت
مسترسی ( به ضم میم به فتح ت - از استرس میاد خیلیم درسته  بینهااااااااایت)
سردته خیلی سردته
حس میکنی اطرافیانت در عین نزدیکی بهت فرسنگها باهات فاصله دارن
درصد اشتیاق به مرگ خونت بالای 98 درصده

ولو شی رو تخت ، خیره نیگا به سقف کنی ...
بدون اینکه بفهمی بیاد پیشت
مححححکم بغلت کنه فشششارت بده تو بغلش تو گوشت آرووووم بگه هییییچی نیس

گرچه این موقه ها باس فرار کنی یه جا هیچکی دستش بهت نرسه در غیر این صورت لبخند بزنی وبه ادامه ایفای نقشت فک کنی

درستش راه حل دوم و سومه
اولی رو هر ده سال یبار باس انجام بدی
من الان میخوام ده سال یبارمو خرج کنم
ولی خب نه خسته ام نه غمگینم نه مسترسم نه سردمه نه هیچی
گفتم بگم یهو فک نکنید امکاناتش نیس

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...