۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

راه حل اینه برگردم عقب اون بلاله رو از رو زمین بردارم پسش بدم به یارو

تعریف کردم قبلن... بچه بودم مامان برام بلال خرید بلال پخته اونم
چون هیشوخت پخته نمیخرید
خام میخرید
میگف اون آبش کثیفه اه اه اه چارتا خام میخرید میرفتیم
یبار دیگه انقد دلم همون لحظه خواست یدونه پخته خرید
منم خوشال
تا گاز اولو اومدم بزنم دستش کنده شد افتاد تو پیاده رو قل خورد رف
نذاشت ورشم دارم
فک میکنم الان ازونجا اینطوری شد دیگه
بلالای زندگیم گاز نزده شکوندمشون قل خوردن رفتن

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...