۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

من اینجا نییییستم

نشستم رو صندلی
ولی از این چیزی که رو صندلی نشسته هیچی باقی نمونده
خودمو حس نمیکنم
انگار دارم از تو کم کم یواش یواش آروووم آرووووم خالی میشم
مفهوم قالب تهی کردن داره تو من تداعی میشه
رفتن ذره ذره ی وجودمو دارم حس میکنم
خوابه شاید خودشم نمیدونه ولی با هر دَمش دارم از درون خالی میشم و میرم سمتش داره میکشه منو سمتش و با هر باز دَمش ذرات وجودم پخش میشه تو هوای اطرافش...
کاش تموم تموم شم  هییییچی ازم باقی نذاره کااااش ..

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...