۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

شری

خودش
بهترین مامان دنیاست
همینطوری هنوز مامان نیست بالغ برچهل تا بچه قد و نیم قد داره
انقد مامانه بچه کوچیکا تو خیابون میبیننش بی اختیار از مامانشون جدا میشن میان سمتش
انقد بغلش آرامش داره که تمام بچه نق نقو هاو گریه عو های دنیارو میتونه ساکت کنه تو بغلش
حاضره در آن واحد جونش رو فدای یه فسقلی یا حتا یه قلقلی یا نه یه گنده کنه
به راحتی میتونه فقط باصداش یه عادم سر تاپا مسترس (به ضم میم) رو عاروم کنه
انقققققدر مهربونه که حاضر عزیز ترین چیزاشو در آن واحد ببخشه در واقع انقد مهربونه که عزیز ترین چیز نداره ینی از احتیاجای خیلی واجب خودش براحتی میگذره و میبخشتشون
خودش گنده ترین و بزرگترین مشکلات و غم های دنیارو داره ولی بیست و چهار ساعته داره به مشکلات و غم های اینو اون رسیدگی میکنه
انقد غم و غصه داره خودش، عادم خجالت میکشه واسش غر بزنه حتا
اگه خدایی نکرده نباشه یه روزی مطمعنن دنیا بینهایت غیر قابل تحمل خواهد شد حتا قول میدم خورشید طلوع  نمیکنه اون روز به احترامش اصن شاید هیچ وقت دیگه طلوع نکنه چون دیگه همه جا سیاه میشه اگرم طلوع کنه روشناییش واسه سیاهی دنیا هیچ فایده ای نخواهد داشت
تماااااام خصوصیات خوب رو برای بهترین مامان  دنیا شدن رو داره ولی میگه من نمیخوام مامان شم :(
ینی داره ظلم میکنه در حق این دنیا که یه نسخه از خودش نمیخواد پرورش بده ظلللم

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...