۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

آتیشت دادم

اکانتمو باز میکنم

بی دلیل

بیخودی ...

خیره میشم به ادد لیستم

مخفف اسم خودمو میبینم با مخفف اسمش که دیگه مثل همیشه سبز نیس

زرد هم نیس

خشک شده

سوخته

دود کرده خاکستر شده

دودش کردم و چشمام میسوزه

یادم میوفته میگف حواست نیست...

یادم میوفته به دسته برگای خشک که میریختم رو آتیش تا بسوزه

تا دود کنه و من کیف کنم

دوود میکرد ... دودشون میکردم و میشستم نگاهشون میکردم و چشمام میسوخت

یاد مامان میوفتم که ابروهاشو میداخت بالا میگف بسسسسه بو دود گرفتیم عاخه

ولی من بسسم نبود سیر نشده بودم سیر نمیشدم با یه عالمه درد و غصه رو آتیشم آب میریختم موقع رفتن

یه پک به سیگارم میزنم و فکر میکنم چقدر دوس دارم بسوزم

دوست دارم دود بشم

ولی نمیشه

همش برگای سبز و زرد اطراف خودمو میسوزونم و خاکسترش میکنم

ولی خودم نیم سوز باقی میمونم و ذره ذره یواش یواش دود میکنم و خاموش میشم

کاش جا اینهمه دوس داشتن یه کبریت همراهت بود میگرفتی زیرم روشنم میکردی

دستاتو میگرفتی دورم یخ نکنم باد نزنه تا الو بگیرم

روشن که میشدم وامیستادی و تماشام میکردی

الان فکر میکنم میبینم تو هم حواست نبود

من داشتم دود میکردم برات

تو فوت کردی

من روشن شدم

دلت نیومد دور شی

نشستی به نگاه کردن من و حواست نشد

که یواش یواش آتیشت دادم

آتیش از گوشه لباست گرفت و بالا اومد ولی تو هنوز محو آتیش من بودی

راست میگی منم حواسم نبود یا بود و دیوونه ی بوی دود ... بوی دود تو...

مست شدم

بیهوش...

یادم رفت من قراره آتیش بگیرم

تو قراره گرم شی

دریغ که تو روشن شدی و سوختی و خاکستر شدی

من گرم شدم و هنوزم دود میکنم

آروم آروم ...

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...