۱۳۹۸ مهر ۱۵, دوشنبه

قصه خیلی ها

صبح پامیشه صبونه ش حاضر نباشه نق میزنه سر مادرش ، داد میزنه وسایلمو چرا بهم ریختی ، ظهر از غذا ایراد میگیره ، بعدازظهر داد میزنه چرا لباسامو  انداختی تو ماشین رنگ داده  ، از غذای شب هم یه ایراد میگیره در نهایت شب موبایلشو بر میداره یه هشتک دختر آبی میزنه کلی بحث و فلان با حس دفاع از حقوق فیلان و حق فیسار و... میخوابه شبم خواب قهرمان بهترین عن دنیا شدن رو میبینه.   

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...