۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

آدم باید فکر کنه...
باید فکر کنه که باسه چی زنده ست؟ برا چی زندگی میکنه؟
من بهش فکر کردم
برا هیچی , برا هیچکس
وقتی چیزی تو این دنیا دیگه خوشحالم نمیکنه , ینی هیچ چیز قابل توجه هی وجود نداره که برام شوق ادامه دادن به ارمغان بیاره
که اگر هم وجود داشته باشه دیگه رمقی نیست
اون موقع به این نتیجه میرسم که دلیلی برا زنده موندن نیست ...
اونوقت یه روز که بیدار شدم میرم یه تیغ نو بر میدارم
کاغذ دورش رو میکنم
فرصت فکر کردن به خودم نمیدم
تیغ رو میگیرم دست راست میکشم رو مچ دست چپم
وقتی تیغ تیز باشه اصن نمیفهمی بریده چند ثانیه طول میکشه تا خون بزنه بیرون یکم بگذره یه سوزش احساس میکنی
 پا میشم سطل آشغال رو میارم میذارم زیر دستم خودم هم رو تخت دراز میکشم
چک ... چک ... چک ... چک... بهترین لالایی دنیاست
با همین صدای چک چک یه خواب آروم که تو این مدت نداشتم میرم
راحت

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

یکی از عذابایی که بهم نازل شده اینه که تنها کسی که دوسش دارم و دیگه باهام نیست اومده ازم میخواد در مورد کسیکه حالا جدیدن دوسش داره یا به عبارتی دوست پسر جدیدش براش تحقیق کنم
اصن چی بهتر از این؟
والا..
خعلیم خوب خعلیم عالی مام توله سگ بی احساس عنیم حتمن
بدترین ملت دنیاییم
خودمم جزء شونم
بدترین ملت دنیا که پشت یه تاریخ چند هزار ساله بادی به قب قب انداختیم و در عین حال هیچ گهی نیستیم که هیچ , بدترین خصایس دنیارو داریم
عاره دیگه باید رو راست باشیم با خودمون ... دروغ میگیم , پشت هم حرف میزنیم , پشت هم میزنیم , رشوه میدیم و میگیریم , هوای همو نداریم , هرکی به فکر خودشه , سر هم کلاه میذاریم , یکم شرایط سخت بشه همدیگرو پاره میکنیم , در نهایت همه اینارو اسمشو میذاریم زرنگی بعدشم تا حرف میشه صبت از تاریخ و فیلان و تمدن میکنیم جمع کنید بابا 

آدما

آدما میان
آدما میان که کمکشون کنی
آدما میان که خالی شن
آدما دانسته یا نادانسته خالیت میکنن
بهشون کمک میکنی
انسانیت حکم میکنه همیشه خوب باشی
انسانیت حکم میکنه مرهم باشی براشون
انسانیت حکم میکنه محرم اسرارشون باشی
انسانیت حکم میکنه قضاوتشون نکنی
انسانیت حکم میکنه غصه بخوری براشون
انسانیت حکم میکنه پای درد دلشون بشینی
انسانیت حکم میکنه انرژی بهشون بدی
ریدم تو کله انسانیت که در نهایت حالشون خوب میشه میرینن رو کلت و میرن
کافیه یه روزی بعد این همه تو داری  بخوای یکم فقط یکم براشون درد دل کنی تو بهترین حالتش اگه حال شنیدنش رو داشته باشن شروع میکنن یه سری حرفای تهوع آور میزنن و رفع تکلیف میکنن میرن
خدا نکنه کمک بخوای ازشون...

تاوان

هرچقدر که فکر میکنم
هر چی پیش میرم
هرچی به این زندگی نکبتی بیشتر نگاه میکنم منو بیشتر به این نتیجه میرسونه که :
وضعیت بد الانم دلیلش فقط و فقط این میتونه باشه که یه دوره خیلی خیلی خیلی کوچیک تو زندگیم بهم خوش گذشته شاید جمع روزایی که خوش گذشته به 30 روز نرسه ولی الان دارم تاوان رو اون روزا رو میدم ...
حالا میدونی خریت ینی چی؟ ینی اینکه اگه به عقب برگردم با علم به آیند بازم همون کارارو میکنم بی شک با همون کیفیت
یه خوبی هم که اینجا داره اینه که جمع نمیشید زیر پستم بیاید بگید وااای چی شده چرا اینطوریی فیلان که حالم بهم میخوره ازین همدردی های مسموم
به قول شاعر
خسته ام از قصه های شوم تان
خسته از همدردی مسمومتان

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...