۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه

کاش...

اینکه هیشکی مث تو نیس ...
اینکه جاتو نمیگیرن خیلی کمن (کم هستند) همه
خیلی غمگینه خیلی
چون خصوصیاتی داری که از هر صد ملیون نفر یه نفر داره
کاش ازت زیاد بود
همین نخطه

۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبه

خطر نوچ شوندگی

شاعر میگه : جاتو نمیگیرن .. خیلی کمن همه
ولی من خودم انقد  زیادم که دلو میزنم

میخواد بباره لابد...

یه حسین ذغالی بود که هر وخ غر میزدم یا مینالیدم که من میرم ، خسته شدم ، دیگه نمیمونم ....میگف هرجا بری آسمون همین رنگه کاکو
با خودم فکر میکردم که آسمون شهر ما سیاهه
ولی آسمون بقیه جا ها آبیه
بهش میگفتم که نه اینطور نیست تو دوست داری همونجاییکه هستی واستی و با عینکت آفتابیت همیشه آسمون رو سیاه ببینی ولی من میخوام راه بیوفتم عینکم رو در بیارم
وختی اینو بهش میگفتم یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم مینداخت ، یکم تو چشام نگاه میکرد بعد میزد زیر خنده...
یه روز تصمیمم رو گرفتم
شروع کردم به راه رفتن
ازینجا به اونجا ازاونجا جای بعدی و بعدی و بعدی همشم حواسم به آسمون بود که رنگش عوض شه
با خودم فک میکنم که یهو عوض میشه ؟ ینی محسوسه ؟ ینی میشه نفس عمیق کشید کل دنیارو کشید تو و بیرن داد؟
یهو به خودم میام میبینم گردنم درد گرفته دارم به زمین نگا میکنم و حالا فرسنگها با جاییکه بودم فاصله دارم
عینکم رو در میارم نگاه میکنم تو شیشه هاش
سیااهه...
سیاه از دردا و غصه ها
سیاه از برباد رفته ها
تو شیشه هاش که نگاه میکنم تصویر حسین ذغالی رو میبینم که داره لبخند میزنه پشتشم عکس آسمون افتاده ...

۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

بی اصابم باز خودتونید

در عین حال دوس داشتن یه چیز ساده ست ...
ایکس ایگرگ را دوست میدارد و برعکس ...همین به همین سادگی سختش نکنید بی زحمت
خیلی ساده ست
اگه ساده نباشه یه چی دیگست
ازین فلسه های چرند و پرند و بیخودی که بعضن یه سری توش بکار میبرن عوقم میگیره
اگه دوسش داری دور شو...
اگه دوسش داری رهاش کن...
اگه دوسش داری برین رو کله اش ...
...
جم کنید کاسه کوزه تونو بااااع

۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه

بعدش سلطان قلبهارو باس زمزمه کنی واسه خودت

قبلن هم گفتم کم کردن غم و غصه های دیگران بهترین کاریه که عادم اگه بلد باشه میتونه بکنه
ولی مشکل وختی پیش میاد که بعد یه عمر میفهمی ینی بهت میگن نه تنها باعث کم شدن غم و غصه نمیشی بلکه باعث میشی عادم بیشتر غصه بخوره
اینجاس که باید از بودنت معذرت  بخوای 
بگی متاسفم که هستم

عصبانیم خودتونید

اینکه بگی برات میمیرم دلیل بر این نیست که هر کاری که بخواد براش انجام بدی
البته منظورم حرف الکی نیس
اینکه چون ،جون عادم آخرین چیزیه که داره یا باارزش ترین چیزیه داره حاضره بده در راه کسی  دلیل بر این نیست که هرچیکه بخواد بتونه براش انجام بده
هرکاری که در راستای عافیت طرف مقابل باشه عادم انجام میده با جون و دل
ولی اینکه مثلن برا من پاشو برو زخمتو فیلان کن تا من خوب شم رو نمیفهمم
یا واسه من سیگار نکش رو ووو ....
شخصن بلد باشم یه کار کنم یه محیطی بوجود بیارم که سیگار لازم نباشی یا زخمات درد نکنه از جونمم میگذرم
حرفیم نمیزنم که فردا توش برینم در عین حال

پیدام نکنید که گم شم بزار برم گم شم

من گم میشم
وختی عاشق  بشم گم میشم
گم میشم یه جاییکه ملوم نیس کجاس
گم میشم تو خواب
گم میشم تو پیچ و خمای هزار توی دنیای وهم آلود رویاهام
یهو زیر پام خالی میشه سقوط میکنم پرررررت میشم
دورو برم رو که نگاه میکنم میبینم پیدا شدم
پیدا شدم تو دنیایی که توش همه هستی رو گم کردم

۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

تو دلم آشوبه

تو دلم یه پادشاه داره حکمرانی میکنه...
تو دلم مردم علیه پادشاه قیام کردن ...
تودلم پادشاه همه رو کشت ...
تو دلم همه ی مردم غمگینن...

۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

۱۳۹۲ مرداد ۱۰, پنجشنبه

قلبِ بِ ... هیچی

نشستم سیگار میکشم 
نشستم سیگار میکشم و داریوش داره تو گوشم میگه کس نمیداند کدامین روز میمیرد...
العان فکر میکنم که چرا گوشش میدم آهان یادم اومد چون آهنگش رو دوست دارم 
و پشت هم تکرار میشه و تکرار میشه
به این فکر میکنم که هدف از آفرینش من چی میتونسته باشه 
کف دستم از سیگاریکه چند ساعت پیش تو دستم مچالش کردم داره میطپه
حالا جز اون قلب لعنتی که تو سینه ام میطپه یه قلبم کف دستم میطپه
فکر میکنم که بیام آب و دون بپاشم روی این قلب جدیدم که داره میطپه و اون قلب قدیمی و لعنتیم رو از سینم بیرون بکشم و پرتش کنم جولو سگ بخوره
شاید این قلب جدیدم دیگه نشکست
شاید شکستنی نبود
اصن گوع خورده بشکنه مگه دست خودشه
اصن نباید لوسش کنم به این فکر میکنم که چرا چند دقیقه پیش فوتش کردم حتا زبون بهش زدم حتمن تا العان لوس شده
لوس که بشه شکستنی میشه بازم 
نه ایندفعه اشتباه دفعه قبل رو نمیکنم 
یه سیگار دیگه روشن میکنم فکر میکنم که باید تنبیه ش کنم که یادش بره که فوت شده باید لوس نشه باید قوی بشه
همینطور که از سیگارم دارم کام میگیرم کف دستم کف دستم کف دست راستم داره میطپه 
اصن چه بهتر که دارم کف دستم یه قلب در میارم... چرا؟ واسه اینکه دیگه بدون اینکه نیازی باشه کاری کنم همیشه قلبم کف دستم میمونه 
اونوخت قلبمو کف دستم میگیرم ....
حالا دوتا قلب دارم که کف دستم داره میطپه 
رهگزار عمر راهی بر فضایی دور یا نزدیک...
حالا دارم به این فکر میکنم که هدف از آفرینش من این بوده که بیام و دوست داشته باشم
بیام ودوست بدارم و دلبسته شم و بعد دوست داشته هایم ازم گرفته بشه
بعد تو قلبم بمونن و زجر بکشم
نشستم دارم فکر و میکنم و کف دستم 
کف دستم دوتا قلب داره میطپه
همین

همینو تعمیمش بده به عادما

یکی دیگه از خواص آهنربا اینه که دو قطب هم نام همدیگر رو دفع میکنند نخطه

پیره قلی

پیر شدن به این نیست که باری رو که دیروز بر میداشتی امروز دیگه نمیتونی برداری
پیر شدن به این نیست که تا دیروز پنج کیلومتر راه میرفتی امروز صد مترم نتونی بری
پیر شدن به این نیست موعات سفید شده باشه
پیر شدن به اینه که منم
بعله

مث این میمونه که یکی بگه من عادم قابل احترامیم بهم احترام بزار

بضی چیزام هست که 
خودش باید درست باشه 
خودش باید پیش بیاد
خودش باید انجام شه
اگه بری یقه شو بگیری به هر طریقی درستش کنی , پیشش بیاری , انجام پذیرش کنی 
دیگه هیــــــــــــــــــــچ فایده عی نداره 
در واقع ارزش اتفاق افتادنش به این بود که خودش انجام شه
بدون دخالت تو

جف پوچ

زندگی بازی گل یا پوچ بود
قبول نیست
جر زدید
به من گل را نشان ندادید
بازی را به من اشتباه گفتید
من به خیال یافتن پوچ ، همه ی مشتهای دنیا را باز کرده ام
همه ی پوچ هارا یافتم
همه ی پوچ ها را یافتم و به کوله بار خود ریختم و بدوش کشاندم
دریغا که تو گل بودی و من چقدر دیر یافتمت آنقدر دیر که وقت یافتنت پر از پوچی بودم

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...