۱۳۹۲ شهریور ۱۵, جمعه

رها...

من از جان دادن خسته ام
من جانم را قطره قطره درون ظرف هایتان ریختم
ریختم تا مرهم زخمهایتان باشد
ریختم تا دردهایتان التیام یابد
ریختم تا آرام گیرم
دریغ که ظرفهایتان سوراخ بود
من از ذره ذره جان دادن خسته ام . ميخواهم به يکباره هرچه را که دارم ارزاني تان کنم. تا شايد از جان دادن من , شما ، شما مردگان مکرر تاريخ جاني دوباره بگيريد.
قطره قطره جان دادن من ، کفاف عطش ضحاکي شمايان نيست.
میخواهم یکباره هرچه دارم و هرچه که باقیست غذای لاشخوران و کرکسان شود
رهایم کنید
من از ذره ذره جان دادن خسته ام..خسته

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...