۱۳۹۲ شهریور ۲۴, یکشنبه

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش ... ترک عادت موجب مرض است

عادم بضی وختا خسته میشه دیگه
خیلی چیزا هست که تحملش سخته
خیلی چیزا هست که فهمیدنشم سخته حتا
بچه که بودیم خیلی راحت میگفتیم من دیگه بازی نمیکنم و تمام..
کاش همه چی همینطوری بود
حالا که اینطور نیس به نظرم عادم باس یه چیزایی رو قاب کنه بزنه به دیوار
بعد بشینه فقط نگاهشون کنه
منم امروز صفدر رو دراوردم قاب کردم میخوام بچسبونمش به دیوار همینجا
ازینجا هم دیگه خارج نمیشه
واسه همیشه
تامام

۳ نظر:

لیدی رینبو گفت...

ما دلتنگیهامون رو قاب می کنیم میزنیم به دیوار
دلتنگی گذشته ها
دلتنگی این که یه روزی یه صفدری بود...

لیدی رینبو گفت...

یاد این شعر غاده سمان افتادم:

عکس عزیزانم را بر دیوار غربتم آویختم،
همگی یکی یکی مردند...
اندوه یا ناامیدی یا "برادر"ها یا دیکتاتورها آنها را کشتند
جنگ ها آنها را خوردند...
همگی مردند...
عکس هرکس که می مرد را از پنجره بیرون می انداختم
تا فراموش کنم و از نو شاد شوم
میخ ها برایم ماندند و دیوار...

پس خاطراتم را بر میخ ها آویختم
همان عکس هایی که انداخته بودم؛ همانها خاطراتم بودند
پس دیوارِاندوه دوباره همانطوری شد که بود...

safdargholi گفت...

عی جووووونم چقدر لطف داری که بهم سر میزنی خوشال میشم یه عااااالمه دلم برات تنگ شده
واسه همه
خاطراتتون مونده
خاطرات خوب
مرسی که هستی
:-*

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...