شاید خیلی ها قبول نداشته باشن که بعضی ها از زمان مرگ خودشون خبر دارن ولی برا من خیلی پیش اومده و موارد زیادی سراغ دارم
هفته ی پیش رفت پیش باباش یه شب پیشش خوابید مواظبش بود .
صبح باهاش حرفش شد .
بهش گفت دیگه به من زنگ نزن من دیگه نمیام پیشت
تا دیشب
باباش بهش زنگ زد پاشو بیا
بازهم رفت و تا صبح پیشش بود ، تااینکه صبح تموم کرد...
همه مون و خودش هم نظرش اینه که میدونست امشب شبِ آخرشه ، برای همین زنگ زد چونکه اگر زنگ نمیزد این دوست ما یه عمر عذاب وجدان داشت ،چرا که آخرین باری که دیده باباشو باهاش خوب رفتار نکرده ولی الان از خودش راضیه که شب آخر پیشش بوده باهم حرف زدن و ناراحت نبوده ازش .
درنهایت کساییکه واقعا دوستتون دارن از خودشون رد میشن خودشونو میشکونن که خم به ابروتون نیاد قدرشونو بدونید ، شاید هر خداحافظی ئی ، خداحافظی آخر باشه دقت کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر