داشتم خیابون جمهوری رو به سمت علادین میرفتم که پدر وسط و دو پسر یکی در راست و یکی در چپ پدر آویزانند
سمت چپی بزرگتر و سمت راستی کوچکتر بود
دیدم صدایشان روی سرشان است و پدر مستاصل در وسط
کنجکاو شدم ...
به بهانه نگاه کردن ویترین مغازه بغلی ایستادم ولی شش دونگ حواسم پی پدر و پسران بود. قضیه از این قرار بود که
پسر کوچکتر : قول داده بودی برام پی اس تری بگیری بیااااااااا
پدر : میخرم بابا جان الانکه خب به مادرتون گفتیم میریم دوربین بخریم
پسر کوچکتر : اول پی اس تری بخر بعد دوربین
پدر : بابایی پولمون نمیرسه که دوتاشو بخریم
پسر بزرگتر : خب به مامان زنگ بزن بگیم بعدن دوربین میخریم الان گوشی بخریم
پدر : پسرم داداش کوچیکت همین روزا به دنیا میاد میخوایم ازش فیلم و عکس بگیریم ...
پسر بزرگتر: خوب بیا این گوشیه وان ایکس رو برا من بگیر هم عکس میگیره هم فیلمبرداری اچ دی میکنه هم موبایله
پدر : که ورداری ببری با خودت مدرسه یا ازت بزنن بعدشم موبایل یه وسیله شخصیه دوربین فیلمبرداری لازمه
پسربزرگتر : خب اصن نمیبرم باشه خونه تو خونه استفاده میکنیم
پدر :یه موبایل اندازه کف دست کار...
پسر کوچکتر : بابا بیا نگا این مغازهه داره بیا قیمت کن
فروشنده که مثل من فضولیش گل کرده بود اومده بود جلوی در مغازه دست به سینه ایستاده بود و با لبخند تلخی به پدر نگاه میکرد
پدر سرش رو تکان دادو سمت مغازه دار چرخید سلام این پسر ما یدونه ازین بازی کامپیوتریا میخوادمیخواستم قیمتشو بدونم
فروشنده که خیلی گویی خیلی وقت بود منتظر چنین فرصتی بود گفت کدوما پسر کوچک با چشمانی پر از شور و شوق گفت پی اس تری فروشنده گفت خب مدلهای مختلف داره تشریف بیارید داخل تا خدمتتون توضیح بدم بعد برگشت و سمت داخل رفت پدر با پسر کوچکش در حال وارد شدن بودند که پسر بزرگتر گفت اگه براش پی اس تری بخری ...
آره تو درفتم بود مال زمان پی اس تریه الان 5 اومده- خلاصه باقیش یادم نیست چی شد متاسفانه :)))
سمت چپی بزرگتر و سمت راستی کوچکتر بود
دیدم صدایشان روی سرشان است و پدر مستاصل در وسط
کنجکاو شدم ...
به بهانه نگاه کردن ویترین مغازه بغلی ایستادم ولی شش دونگ حواسم پی پدر و پسران بود. قضیه از این قرار بود که
پسر کوچکتر : قول داده بودی برام پی اس تری بگیری بیااااااااا
پدر : میخرم بابا جان الانکه خب به مادرتون گفتیم میریم دوربین بخریم
پسر کوچکتر : اول پی اس تری بخر بعد دوربین
پدر : بابایی پولمون نمیرسه که دوتاشو بخریم
پسر بزرگتر : خب به مامان زنگ بزن بگیم بعدن دوربین میخریم الان گوشی بخریم
پدر : پسرم داداش کوچیکت همین روزا به دنیا میاد میخوایم ازش فیلم و عکس بگیریم ...
پسر بزرگتر: خوب بیا این گوشیه وان ایکس رو برا من بگیر هم عکس میگیره هم فیلمبرداری اچ دی میکنه هم موبایله
پدر : که ورداری ببری با خودت مدرسه یا ازت بزنن بعدشم موبایل یه وسیله شخصیه دوربین فیلمبرداری لازمه
پسربزرگتر : خب اصن نمیبرم باشه خونه تو خونه استفاده میکنیم
پدر :یه موبایل اندازه کف دست کار...
پسر کوچکتر : بابا بیا نگا این مغازهه داره بیا قیمت کن
فروشنده که مثل من فضولیش گل کرده بود اومده بود جلوی در مغازه دست به سینه ایستاده بود و با لبخند تلخی به پدر نگاه میکرد
پدر سرش رو تکان دادو سمت مغازه دار چرخید سلام این پسر ما یدونه ازین بازی کامپیوتریا میخوادمیخواستم قیمتشو بدونم
فروشنده که خیلی گویی خیلی وقت بود منتظر چنین فرصتی بود گفت کدوما پسر کوچک با چشمانی پر از شور و شوق گفت پی اس تری فروشنده گفت خب مدلهای مختلف داره تشریف بیارید داخل تا خدمتتون توضیح بدم بعد برگشت و سمت داخل رفت پدر با پسر کوچکش در حال وارد شدن بودند که پسر بزرگتر گفت اگه براش پی اس تری بخری ...
آره تو درفتم بود مال زمان پی اس تریه الان 5 اومده- خلاصه باقیش یادم نیست چی شد متاسفانه :)))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر