زندگی آخرین دونه ی این کبریت بود...
که نتونستم سیگارمو رو باهاش روشن کنم
شکست , افتاد سوخت خاموش شد...
که نتونستم سیگارمو رو باهاش روشن کنم
شکست , افتاد سوخت خاموش شد...
انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر