حال سیم مفتولی عی رو دارم که انقد واسه عادما تغییر حالت دادم دو تیکه شدم نصف شدم قطع شدم شکستم
دیگه بخوامم نمیتونم تغییر حالت بدم
۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه
به یک نفر جوش کار نیازمندیم
۱۳۹۲ بهمن ۴, جمعه
هوای اینجا ابریست...
اینجا گاهی به یکباره در یک چشم بهم زدن هوای دلم ابری میشود
ابرهای سیااه آسمان دلم را تاریک میکنند
برق چشمانت در خاطرم نقش میبندد و بند بند دلم را نشانه میرود...
و صدای رعد
خشک میشوم
خیره
مات و مبهوت به آسمان نگاه میکنم
اولین قطره روی صورتم سر میخورد
و بعد بوی تو فضارا پر میکند...
۱۳۹۲ دی ۳۰, دوشنبه
دسته ی انسانها
امروز بیشتر از همیشه از اینکه از لحاظ طبقه بندی با یه همچین جونوری با همچین هیولایی تو یه دسته قرار میگیرم از خودم بیزارم ، بدم میاد ، شرم دارم و بیشتر از هر وقت دیگه ای دوست دارم نباشم نیست بشم نابود بشم طوریکه انگار از روز ازل نبوده ام
لعنت بهت لعععععنت ..لعنت به من
:((((((
۱۳۹۲ دی ۲۸, شنبه
پابلیک
نبودنم هم مثل بودنم اذیتتون میکنه
ببخشید
تصمیم داشتم واسه همیشه پرایوت بنویسم
ولی نمیشه
دلم نمیاد وختی میخواید بخونید الکی بگم نمینویسم وختی مینویسم بعد صورتتون غمگین بشه
نمیشه
خواهشن کسی نوشته هام رو به خودش نگیره حداقل
تا راحت باشیم اینجا
پاهامونو دراز کنیم
لم بدیم
تخمه بشکنیم
غصه ی هیچیم نخورید
باهم دوس باشید
همین
مرگ لبش را بوسید...
ماشین با سرعت زیاد تو جاده در حرکته
بلافاصله که آنتن گوشی میاد گوشیم زنگ میخوره
یکی از دوستام از یکی دیگه از دوستام خبر میده بهم
بدون خدافظی قطع میکنم...
سرم پایین تونوشتنه
اما نه برای نوشتن
برای پایین بودن
چون همه چیز هی تار میشه و مجبورم درستش کنم
+ سرماخوردی
- (همونطوری با سر پایین ) آره هوا سرد بود
+ چی مینویسی؟
- حساب کتاب میکنم
حالا دیگه پشت هم صفه تار میشه و باید درستش کنم
+حالت خوبه؟
-اوهوم
+طوری شده ؟
آب دهنمو چند دفعه به سختی قورت میدم تو یه لحظه گفتن جمله " آره خوبم " سخت ترین کار دنیا میشه
از گوشه چشمم نگاه میکنم میبینم زل زده بهم
دیگه نمیتونم تحمل کنم یچی توم منفجر میشه کلاهم رو میگیرم تو صورتم و آرزو میکنم کل بدنم جا بشه توش...
۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه
پرایوت
هیچوقت هیچجا دوس نداشته ندارم
بودنم
نبودنم
ذره ای از وجودم
نوشته هام
صدام
نگاهم
و...
به هر دلیلی و هر شکلی باعث آزارو اذیت کسی بشه
نه تنها دوس ندارم
بلکه بیزارم
برا همین علی الحساب پرایوت مینویسم
تموووووووووم
دلم سعخت برا خودم میسوزه
انقد سخت که اون پایین مایینا یه چیزایی در غلیانه
مث اینکه انگارکه یه استکان اسید سولفوریک خورده باشم
انگارکه داره میسوزونه و پایین میره و سوراخ میکنه
انگار که خودمم دارم آب میشمو از تو سوراخ پایین میرم
انگارکه دارم تموم میشم بلخره
تمووومم تموووم میشه
دلت خسته نباشه
- خیلی خسته ام
+ خستگیت در میره دلت خسته نباشه
- توعم خستگی دلت در بره
+ خستگی دل که در نمیره
- پ چی میشه
+ خشک میشه
- ینی چطوری؟
+ ینی اینکه خشک میشه میچسبه کف دلت
- خب در میره دیگه
+ نه دیگه ... یادته قدیما نونا که خشک میشد تو سفره چیکارش میکردن؟
سفره رو باز میکردن به نونا آب میزدن بعد چند ساعت نونا دوباره نرم میشد تازه میشد...
- خب...؟
+ همین دیگه سفره دلتو که واسه کسی باز کردی بلافاصله میزاره میره و خستگیای کف دلت نرم و تازه میشن بعد باید باز صبر کنی یع عااااالمه تا باز جا زخما خشک شه
- ;( چه غمگین
+ لباتو جم نکن
Aşkın ne zor şey imiş
انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...
-
وختی همزمان خسته ای بیییینهایت غمگینی بینهااااایت مسترسی ( به ضم میم به فتح ت - از استرس میاد خیلیم درسته بینهااااااااایت) سردته خی...
-
زندگی هم واحد های اجباری داره از هر کدوم که تجدید بشی یا فرار کنی یجا دوباره یقه تو میگیره هزاااار بارم که فرار کنی باز یقه تو میگیره تا...
-
من باب درد و دل بایستی بگویم که درد و دل کرن در این دوره و زمانه خودش یک رشته جداگانه است که باید در دانشگاهها تدریس شود مثلا منی که درسش ...