۱۳۹۲ بهمن ۲۸, دوشنبه

پیشی سفید

مشکل ازونجایی شروع شد که اجازه دادم دستمو تا نصف بکنه تو دهنش گاز بگیره و کیف کنه
دیگه هر چی بهش گفتم من خوشمزه نیستم هیچ گوش نکرد
دیگه اینطوری شد که همه جامو گاز گرفت
حتا حاضربودم دیگه کامل بخورتم ولی باشه پیشم.. نره... شاید حتا خودشم راضی بود که بمونه
ولی عاخرش صاحابش اومد بردتش و بازم تنها شدم
من موندم و جای زخما
و اینچنین شد که داستان منو جای زخما بازم تکرار شد

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...