۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

نه به دروغ راس راسکی همش فراموشم میشد...

باس یکی میبود
یکی که وختی دید کرکره ات اومده پایین
وختی فمید کف دلت دارن شیشه خورده جم میکنن
وختی تو چشات تابلوی ظرفیت تکمیل رو خوند
بیاد با چشای نگران نگات کنه و بگه چی شده ...؟
تو ام یکم نیگاش کنی و بگی هیییییچی دلم برات تنگ شده

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...