یه عذاب بی حد و اندازه
یه غم لایتناهی
یه بغض گره خورده
یه اشک پشت پلک
یه سر درد عصبی
یه پاکت خالی سیگار و یه زیر سیگاری که خاکه هاشو قی کرده دورش
دم و باز دمی که صدای لولای قدیمی و زنگ زده ی در توالت عمومیای بین راهی رو میده
و سرفه هایی که قورتشون میدی
و نگاه ...
...حسرت...
۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Aşkın ne zor şey imiş
انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...
-
وختی همزمان خسته ای بیییینهایت غمگینی بینهااااایت مسترسی ( به ضم میم به فتح ت - از استرس میاد خیلیم درسته بینهااااااااایت) سردته خی...
-
زندگی هم واحد های اجباری داره از هر کدوم که تجدید بشی یا فرار کنی یجا دوباره یقه تو میگیره هزاااار بارم که فرار کنی باز یقه تو میگیره تا...
-
من باب درد و دل بایستی بگویم که درد و دل کرن در این دوره و زمانه خودش یک رشته جداگانه است که باید در دانشگاهها تدریس شود مثلا منی که درسش ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر