یه موقع هایی هست تو خواب سعی میکنی یه کاری رو انجام بدی ولی نمیشه
سعی میکنی یه کار خیلی خیلی ساده رو انجام بدی ولی نمیشه
میخوای با تموم توان بدویی ولی نگا میکنی میبینی حتی نمیتونی راه بری
تموم انرژی تو جم میکنی میریزی تو دستت که بلندش کنی بگی من اینجام اما دریغ از یه میلیمتر بعدش یهو خوابت تعبیر میشه نگا میکنی میبینی اصن خواب نیستی که بــیــــــــــــــداری
تموم انرژیتو جمع کردی که دستتو دراز کنی کسی رو نوازش کنی اما دستات انقدر دوره انقدر کوتاهه که زنده و مرده ت فرقی نداره...
۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه
صفدروارانه به سوی او
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Aşkın ne zor şey imiş
انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...
-
وختی همزمان خسته ای بیییینهایت غمگینی بینهااااایت مسترسی ( به ضم میم به فتح ت - از استرس میاد خیلیم درسته بینهااااااااایت) سردته خی...
-
زندگی هم واحد های اجباری داره از هر کدوم که تجدید بشی یا فرار کنی یجا دوباره یقه تو میگیره هزاااار بارم که فرار کنی باز یقه تو میگیره تا...
-
من باب درد و دل بایستی بگویم که درد و دل کرن در این دوره و زمانه خودش یک رشته جداگانه است که باید در دانشگاهها تدریس شود مثلا منی که درسش ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر