میدونی یه جا ته زندگیم در رفت
مثل لیوان شیشه ای سرد که یهو توش آب جوش بریزیو کفش قلفتی در بیاد و کل محتویاتش خالی شه زمین
زندگی منم تهش یه جا درومد سوراخ شد و هرچی توش بود بدون اینکه بفهمم بصورت نا محسوس و قطره قطره ریخت زمین
نمیدونم کجا نمیدونم کی ...
شاید وقتی خیلی بچه بودم همونموقع که اومدم بلالمو گاز بزنم که یهو شکست افتاد تو پیاده رو و فقط دسته ش تو دستم موندو خود بلال قل خورد و رفت... منم مات واستادمو قل خوردنشو از بین پاهای عابرین تماشا کردم ...
نمیدونم...
نمیدونم کی نمیدونم کجا...
فقط یه روز به خودم اومدم دیدم دلم کف پیاده رو داره قل میخوره و میره در حالیکه گه گاه میره زیر پای این و اون یا شوت میشه چند متراونطرفتر منم مات واستادم تماشا میکنم
همراه زندگیم همه چیم سوراخ شده بود
همه چیم در رفته بود
هیییییچیم ته نداشت و هنوزم نداره
۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه
چیزی که هیچی توش نباشه پوچ میشه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Aşkın ne zor şey imiş
انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...
-
وختی همزمان خسته ای بیییینهایت غمگینی بینهااااایت مسترسی ( به ضم میم به فتح ت - از استرس میاد خیلیم درسته بینهااااااااایت) سردته خی...
-
زندگی هم واحد های اجباری داره از هر کدوم که تجدید بشی یا فرار کنی یجا دوباره یقه تو میگیره هزاااار بارم که فرار کنی باز یقه تو میگیره تا...
-
من باب درد و دل بایستی بگویم که درد و دل کرن در این دوره و زمانه خودش یک رشته جداگانه است که باید در دانشگاهها تدریس شود مثلا منی که درسش ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر