۱۳۹۲ آذر ۱۶, شنبه

همون دارکوبام

این بیچاره ها
این طفلکیا
این حیوونیا که نشستن تو دلم نوک میزنن گه گاهی
انقد زود از یه چیزایی و یه حرفایی ناراحت میشن و غصه دار
که فکرشم نمیتونی بکنی
بعد وامیستن خیره نیگا میکنن به یه جاییکه معلوم نیس کجاس و میرن تو فکر... هر سی ثانیه یبارم یه نوک میزنن
خعلی گناهن اینا...
یه روز همین قفسه ی سینه مو این قفسه ی دردو میشکافمش هرکدومشونو یه ماچ میکنم و میگم نوکت درد نکنه بعد پرشون میدم برن
بعد اینا دیگه نبودن هرچی خواستید بگید اونوخ بربر نگاهتون میکنم یه شیشکی میبندم میگم زااااااارت دیگه نمیتونید اذیتشون کنید رفتن ...

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...