وختی که شکست میخوری
و میوفتی صاف تو یه چاله
بعد بصورت خودکار مغزت شروع میکنه به مقایسه
که در هر شکلی که باشه بدترین کار عالمه
شروع میکنه به گشتن میگرده و میگرده ...
میگرده تا یکی مث خودت پیدا کنه
تا شاید از تنهایی در بیای
تا شاید فهمیدتت
تا شاید با خودت بگی این فقط من نیستم که بد شانسم
تا شاید دوباره امید پیدا کنی و ادامه بدی
ولی مشکل اونجایی شروع میشه که میبینی نع... هیچکی پیدا نشد علیرغم اینکه خوشحال میشی
نگاه میکنی اطرافت رو میبینی توی یک چاه تاریک تو اعماق زمین گرفتار شدی که درومدن ازش یک عمر زمان میبره
پس میشینی کف چاه و مرگت رو انتظار میکشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر