وختی باس عاشق شی که چیزی باسه عرضه کردن داشته باشی
انرژی عی
سر سوزن ذوقی
زاتی ..شی عی
وختی نداری
وختی پوچی
چه به درد کی میخوری؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Aşkın ne zor şey imiş
انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...
-
وختی همزمان خسته ای بیییینهایت غمگینی بینهااااایت مسترسی ( به ضم میم به فتح ت - از استرس میاد خیلیم درسته بینهااااااااایت) سردته خی...
-
زندگی هم واحد های اجباری داره از هر کدوم که تجدید بشی یا فرار کنی یجا دوباره یقه تو میگیره هزاااار بارم که فرار کنی باز یقه تو میگیره تا...
-
من باب درد و دل بایستی بگویم که درد و دل کرن در این دوره و زمانه خودش یک رشته جداگانه است که باید در دانشگاهها تدریس شود مثلا منی که درسش ...
۲ نظر:
جسارت من را ببخشای صفدرقلی خان ولی بر این گمانم که آدمی وقتی عاشق شود سرشار میشود سرخود و از نو! و دیگر اینکه مگر بازار است که چیزی برای عرضه داشته باشی فدای دل مهربانت بشوم؟ عاشقی صداقت میخواد و مهربانی با کمی بخت نیک که به پای کسی ریخته شود که لایق باشد و هم او نیز خاطر دلداده را بخواهد و در عین حال تاب دلدار شدن را داشته باشد.
عزیز دلم
فدات شم
قربونت برم
منم منظورم کالا و تجارت نبود
تو وضعیت شور بختی
تو حالت نا امیدی
تو حالتی که هیچ انرژی عی نداره
بجز اینکه آویزون طرف مقابل بشه و مث زالو انرژی ازش بکشه چه ارمغانی براش داره؟
یا یه حرف از اشو افتادم
تو خوشبختی عشق رو جستجو کن
نه تو شور بختی
بعدشم جسارت چیه اینجا خونه خودته قربون شکل ماهت برم :*
ارسال یک نظر