۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

شدیدن قابل اشتعال

قصه من قصه عادمیه که عاشق آتیش روشن کردن بود ولی هیچوخت به برچسب روی خودش دقت نکرد
قصه من قصه عادمیه که آس و ده لو آورد ولی یه برگ دیگه هم گرفت که تا قبل اینکه بازی کنی بهت باخته باشه
قصه من قصه عادمیه که بلاخره رسید ولی دیر رسید اتوبوس نرفته بود عوضش پر بود جاش نشد

هیچ نظری موجود نیست:

Aşkın ne zor şey imiş

 انقدردوسش دارم که هیچ شعر و هیچ ترانه ای نمیتونه توصفش کنه  انقدر عاشقشم که محاله اگر یکی رو ببینم و نظر اول و همون ضرب اول باهاش مقایسه ش ...